کوچینگ چیست؟

فرهنگ لغت مختصر آکسفورد فعل to coach را اینگونه تعریف میکند: “tutor, train, give hints to, prime with facts.”. این تعریف خیلی به ما کمک نمی کند، زیرا این کارها را می توان به روش های مختلفی انجام داد، که برخی از آنها هیچ ارتباطی با مربیگری ندارند. کوچینگ به همان اندازه که به نحوه انجام این کارها می پردازد به همان اندازه به آنچه که انجام می شود می پردازد. کوچینگ به دلیل رابطه حمایتی بین مربی (coach) و مراجع (coachee)، و ابزار و سبک ارتباطی مورد استفاده، نتایج زیادی را ارائه می دهد. مراجع حقایق را نه از مربی بلکه از درون خودش که توسط مربی تحریک شده است به دست می آورد. البته، هدف بهبود عملکرد بسیار مهم است، اما اینکه چگونه به بهترین شکل به آن دست مییابد، موضوع مورد بحث است.
دبلیو تیموتی گالوی (متولد 1938 در سانفرانسیسکو) ;که در سال 1960، گالوی کاپیتان تیم تنیس دانشگاه هاروارد بود. نویسندهای است که مجموعهای از کتابها نوشته است که در آنها روششناسی برای مربیگری و توسعه تعالی شخصی و حرفهای در زمینههای مختلف ارائه کرده است که او آن را ” بازی درونی”. از زمانی که در دهه 1970 شروع به نوشتن کرد، کتابهای او عبارتند از: بازی درونی تنیس، بازی درونی گلف، بازی موسیقی درونی (با بری گرین)، اسکی درونی و بازی درونی کار. اثر اصلی گالوی بازی درونی تنیس است که بیش از یک میلیون نسخه در دست چاپ دارد. علاوه بر ورزش، روش های تربیتی او در زمینه های تجارت، بهداشت و آموزش نیز به کار گرفته شده است.
او مربی گری تیم تنیس دانشگاه هاروارد را رها کرد تا به کتابی با عنوان بازی درونی تنیس بپردازد. کلمه “درونی” برای نشان دادن وضعیت درونی بازیکن است. به قول گالوی، “حریف درون سر خود از حریف در آن سوی تور بسیار قدرتمندتر است.” گالوی ادعا کرد که اگر مربی بتواند به بازیکن کمک کند تا موانع درونی عملکرد خود را از بین ببرد یا آنها را کاهش دهد، یک توانایی طبیعی غیرمنتظره برای یادگیری و اجرا بدون نیاز به ورودی فنی زیاد مربی رخ خواهد داد.
در زمانی که کتابهای او برای اولین بار منتشر شد، مربیان، معلمها یا حرفهایهای کمی میتوانستند ایدههای او را باور کنند، چه رسد به اینکه آنها را بپذیرند، اگرچه بازیکنان مشتاقانه آنها را در فهرست پرفروشها میخوردند. زمین حضور حرفه ای ها در معرض تهدید بود. آنها فکر میکردند که گالوی سعی میکند آموزش ورزش را تغییر دهد و منیت، اقتدار و اصولی را که در آن سرمایهگذاری کردهاند، تضعیف میکند. به نوعی او بود، اما ترس آنها در تخیلات آنها در مورد نیات او اغراق آمیز بود. او آنها را با کار بیشتر تهدید نمی کرد، فقط پیشنهاد می کرد که اگر رویکرد خود را تغییر دهند مؤثرتر خواهند بود.
ماهیت کوچینگ
و گالوی انگشت خود را روی ذات مربیگری گذاشته بود. کوچینگ گشودن پتانسیل افراد برای به حداکثر رساندن عملکرد خود است. این کمک به آنها برای یادگیری به جای آموزش آنها است. بالاخره چطور راه رفتن را یاد گرفتی؟ مادرت بهت آموزش داده؟ همه ما یک قابلیت یادگیری طبیعی و ذاتی داریم که در واقع با آموزش مختل می شود. این ایده جدید نبود: سقراط همین مفهوم را حدود 2000 سال قبل بیان کرده بود، اما به نوعی فلسفه او در شتاب به سوی تقلیل گرایی مادی در دو قرن اخیر گم شد. گرایشها به عقب برگشته است و مربیگری، اگر نگوییم سقراط، اینجا هست که برای دو یا سه قرن باقی بماند! کتابهای گالوی با ظهور یک مدل روانشناختی خوشبینانهتر از نوع بشر مصادف شد تا دیدگاه رفتارگرایانه قدیمی که ما چیزی بیش از ظرفهای خالی هستیم که همه چیز باید در آن ریخته شود. مدل جدید نشان میدهد که ما بیشتر شبیه بلوطها هستیم که هر کدام از آنها پتانسیل تبدیل شدن به یک درخت بلوط باشکوه را در خود دارد. ما به تغذیه، تشویق و نور نیاز داریم تا به سمت آن برسیم، اما درخت بلوط از قبل در درون ماست.
دیدگاهتان را بنویسید